English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1370 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impresa U نشانه جمله شعاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
term symbol U نشانه جمله طیفی
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
termed U جمله
term U جمله
sentence U جمله
including <prep.> U از جمله
sentences U جمله
among the rest U از ان جمله
terming U جمله
sentencing U جمله
outrightly U جمله
sentence U جمله
outright U جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
comprising <prep.> U از جمله
amongst U از جمله
mongst U از جمله
parenthesis U جمله معترضه
sentence adverb قید جمله ای
total U جمله سرجمع
totaled U جمله سرجمع
terming U جمله طیفی
totaling U جمله سرجمع
totalled U جمله سرجمع
verbiage [American English] U جمله بندی
totalling U جمله سرجمع
totals U جمله سرجمع
compound statement U جمله مرکب
error term U جمله خطا
executable statement U جمله اجرایی
proviso U جمله شرطی
declaration statement U جمله تعریفی
diction U جمله بندی
provisos U جمله شرطی
word choice U جمله بندی
choice of words U جمله بندی
double talk U جمله دو پهلو
term U جمله عبارت
assignment statement U جمله جایگزینی
terming U جمله عبارت
wording U جمله بندی
an involed sentence U جمله پیچدار
term U جمله طیفی
termed U جمله عبارت
wordage U جمله بندی
definiens U جمله تعریفی
one word sentence U جمله تک واژهای
residual term U جمله باقیمانده
control statement U جمله کنترلی
mathematical term U جمله [ریاضی]
sentence fragment U جمله جزء
loose sentence U جمله بیربط
residual term U جمله پسماند
term U جمله [ریاضی]
periods U جمله کامل
period U جمله کامل
termed U جمله طیفی
middling U جمله مشترک
clauses U جزئی از جمله
stochastic term U جمله تصادفی
statement label U برچسب جمله
final term U جمله نهایی
clause U جزئی از جمله
job control statement U جمله کنترل کار
monomial U دارای فقط یک جمله
parses U جمله راتجزیه کردن
periods U نقطه پایان جمله
full point U نقطه پایان جمله
period U نقطه پایان جمله
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
parsed U جمله راتجزیه کردن
job control statement U جمله کنترل برنامه
punch-line U جمله اساسی واصلی
punch line U جمله اساسی واصلی
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
parse U جمله راتجزیه کردن
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
punch-lines U جمله اساسی واصلی
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
symbol U نشانه
emblematic U نشانه
presage U نشانه
token U نشانه
tokens U نشانه
presages U نشانه
symptomless U بی نشانه
cues U نشانه
portent U نشانه
presaged U نشانه
portents U نشانه
icons U نشانه
markers U نشانه
icon U نشانه
one address U با یک نشانه
indicative U نشانه
marks U نشانه
marker U نشانه
ikons U نشانه
symptoms U نشانه
mark U نشانه
symptom U نشانه
sacraments U نشانه
sacrament U نشانه
cue U نشانه
presaging U نشانه
reminiscence U نشانه
bench mark U نشانه
attributing U نشانه
indications U نشانه ها
signaled U نشانه
signal U نشانه
attributes U نشانه
attribute U نشانه
emblems U نشانه
emblem U نشانه
reminiscences U نشانه
cursors U نشانه گر
trace U نشانه
omens U نشانه
traced U نشانه
traces U نشانه
signalled U نشانه
cursor U نشانه گر
omen U نشانه
discriminandum U نشانه افتراق
direction peg U میخ نشانه
go ahead U نشانه ترقی
symptomatic U نشانه بیماری
proof U نشانه مدرک
proofs U نشانه مدرک
badge reader U نشانه خوان
cue learning U نشانه اموزی
dan buoy U بویه نشانه
emblematical U حاوی نشانه
indicium U نشانه ویژه
frequency mark U نشانه فرکانس
level U نشانه گرفتن
leveled U نشانه گرفتن
asterisk U 1-نشانه گرافیکی
asterisks U 1-نشانه گرافیکی
sightings U نشانه رفتن
cockshy U نشانه روی
sighting U نشانه رفتن
levelled U نشانه گرفتن
cockshot U نشانه روی
levels U نشانه گرفتن
bench mark U نشانه مبنا
bode U نشانه بودن
minimal cue U نشانه کمینه
merit badge U نشانه هنر
token passing U گذراندن نشانه
cairn U سنگ نشانه
marker U علامت نشانه
targeted U تیر نشانه
Recent search history Forum search
2New Format
1postside
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com